اولین روز برفی روژینا کوچولو با مامان
سلام سلام قند عسله مامان. روز برفیت بخیر
عزیزم از دیشب تا حالا داره برف میاد.خیلی خوبه و مامان هم خیلی برف رو دوست داره کاش بزرگتر بودی و باهم میتونستیم بریم بیرون و ادم برفی درست کنیم.بالاخره امسال هم برف اومد و ما حسرت به دل نموندیم عزیزم. امروز صبح من بخاطر برف خیلی خوشحال بودم و شما هم مثل من سرحال بودی .صبح که از خواب پاشدی مثل همیشه کلی باهم بازی کردیم و خندیدیم تو هم ذوق میکردی و میخندیدی گلمو کلی بهمون خوش گذشت مخصوصا من که از داشتنت خیلی خوشحالم. دیشب عمه شهین بابا اومده بود دیدنت خانوم خانما. پریشب هم بازهم عمه مهین بابا و عموی من اومده بودنه دیدنه دختر گلمون.
خلاصه اینکه 2 شبه سرمون با مهمونای دخملی شلوغ بوده .
دخترم بهت افتخار میکنم و تو دلیل تک تک نفسهام هستی
روژینا جونم این عکسو امروز صبح از حیاطمون گرفتم. دیدنه برف خیلی قشنگه. ولی امروز بابا یه کوچولو ناراحت بود اخه اون گل رو میبینی که وسط باغچه اس.اونو بابا 4 روز پیش کاشته بود که با امودنه بهار بازم گل بده اما با اومدنه برف ممکنه از بین بره عزیزم.
این عکسها برای دیشبه /قبل از اومدنه عمه/ مامان قربونت بره که جدیدا یاد گرفتی رو پاهای کوچولوت بایستی
دوسسسسسسسسسسسسسسسستت داااااااااااااااااااااااااااارم
اینم امروز صبح بعد از بازی کردنه دخملی با مامانش و روژینا گلی بازم منتظره که مامان باهاش بازی کنه